این عملیات را سپاه طرحریزی کرد و با فرماندهی مشترک ارتش و سپاه از چهار محور به اجرا درآمد که دارخوین و فیاضیه محور اصلی عملیات بودند. با اجرای کامل عملیات در این دو محور پلهای قصبه و حفار میبایست بسته می شد و دشمن به محاصره در میآمد. در آغاز عملیات نیروهای خودی در محور دارخوین پس از دور زدن دشمن از ناحیه نهر شادگان به موفقیت پیش رفتند ولی در محور فیاضیه که گلوگاه نیروهای دشمن بود و برای آنها اهمیتی حیاتی داشت با مقاومتی سر سختانه روبرو شدند.
چند ساعت بعد نیروهای محور ایستگاه 7 و ایستگاه 12 که ماموریت خود را به خوبی اجرا کرده بودند به کمک محور فیاضیه رفتند و مقاومت دشمن را شکستند. بدین ترتیب در کمتر از 12 ساعت بین دو محور اصلی عملیات الحاق حاصل شد و نیروهای خودی به عقبه دشمن رسیدند و آن دسته از قوای عراقی را که نتوانسته بودند عقب نشینی کنند اسیر کردند. در این عملیات کلیه اهداف پیش بینی شده تامین شد و لشکر 3 زرهی عراق آسیب فراوانی دید. همچنین اتحاد نیروهای ارتش و سپاه در این عملیات به نمایش گذاشته شد.
در پی موفقیت ثامن الائمه و شکست حصر آبادان در 7 مهر 1360 هواپیمای سی-130 ارتش در منطقه کهریزک تهران به طور مشکوکی سقوط کرد. در پی این حادثه پنج تن از فرماندهان نظامی کشور به شهادت رسیدند. این فرماندهان که نقش مهمی در پیروزی این عملیات و سازماندهی نیروهای ارتش و سپاه داشتند، برای ارائه گزارش این پیروزی به امام، عازم تهران بودند.
این 5 شهید بزرگوار که در حال خدمت به میهن اسلامی به جوار رحمت حق تعالی شتافتند عبارت بودند از: 1ـ سرلشکر فلاحی (رییس ستاد مشترک ارتش) 2ـ سرلشکر سید موسی نامجو (وزیر دفاع) 3ـ سرلشکر یوسف کلاهدوز (قائم مقام سپاه پاسداران) 4ـ سرلشکر فکوری (مشاور جانشین رییس ستاد مشترک ارتش) 5ـ سرلشکر جهانآرا (فرمانده سپاه پاسداران خرمشهر و آبادان)
حضرت امام خمینی (ره) در پیامی که بمناسبت شهادت این شهیدان بزرگوار صادر نمودند، فرمودند: «چه سعادتمند بودند این شهیدان که دِین خود را به اسلام و ملت شریف ایران ادا نمودند و به جایگاه مجاهدین و شهدای اسلام شتافتند.»
علت سقوط هواپیما چه بود؟
هرچند ابهامها درباره دلایل سقوط هواپیمای سی-۱۳۰ ارتش در هفتم مهر ۱۳۶۰ همچنان پابرجاست و روایتهای گوناگونی از واقعه بیان شده است اما روایت کمک خلبان این پرواز از دیگر احتمالات بیشتر مورد توجه واقع شده است. محمود خرمدل که از حادثه جان سالم به در برده است، چند سال قبل در اینباره به ماهنامه صنایع هوایی گفت: «پس از ترک اهواز همه چیز مرتب بود تا حدود ساعت ۸ شب به نزدیک کوههای حسن آباد قم رسیدیم. در این زمان سیستم برق هواپیما به طور کامل از کار افتاد و تاریکی همه جا را فراگرفت و تنها چراغهای حرم عبدالعظیم دیده میشدند. بر اثر قطع برق موتورهای هواپیما نیز خاموش شدند و سیستم هیدرولیک هدایت از کار افتاد...» این ماهنامه طی گزارشی که درباره سقوط سی- ۱۳۰ به همراه این گفتوگو منتشر کرد، نوشت: «فکوری ابتدا به کابین خلبان آمد و با چراغ قوه سعی کرد که مشکل را برطرف کند و بعد برای باز کردن دستی چرخها رفت. چنین احساس میشد که فکوری فهمیده است مشکل فراتر از قطع برق است. از آنجا که فرمان هواپیما تریم شده بود هواپیما با سرعتی آهسته و به طور افقی به سمت زمین در حرکت بود. به همین دلیل هواپیما در بیابان فرود آمد. از آنجا که یکی از چرخها قفل نشده بود، هواپیما به یک سمت خم شده و روی زمین کشیده شد. کمک خلبان با بازکردن پنجره از هواپیما خارج شد و لحظاتی بعد هواپیما با ۸۰۰۰ پوند سوخت منفجر گردید. ۴۵ دقیقه بعد یک بالگرد برای کمک به بازماندگان حادثه به محل آمد.»
گوشهای از وصیت نامه شهیدان این حادثه
شهید ولی الله فلاحی
انقلاب بیش از هرچیز برای ما یک ابتلای الهی و یک آزمایش تاریخی و اجتماعی است و در جریان این ابتلا باید رنج، محرومیت، مصایب و ناملایمات را با آغوش باز بپذیریم و در برابر آشوبها و فتنهها با خلوص و شهامت بایستیم و از طولانی شدن این ابتلا و افزایش سختیها و ناملایمات نهراسیم، زیرا علاوه بر اینکه خود را از قید آلودگیهای شرکین و وابستگیها، پاک و خالص میکنیم، انقلابمان و حرکت امت شهیدپرور، عمیقتر و استوارتر میشود و از انحراف و شکست مصون میماند.
شهید محمدعلی جهان آرا
از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که خرمشهر سقوط کرد یک ماه بطور مداوم کربلا را می دیدم. «ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین».
ای امام تا لحظهای که خون در رگهای ما جوانان پاک اسلام وجود دارد لحظهای نمیگذاریم که خط پیامبر گونه تو که به خط انبیاء و اولیاء وصل است به انحراف کشیده شود.
من به عنوان کسی که شاید کربلای حسینی را در کربلای خرمشهر دیدهام سخنی با تو دارم که از اعماق جانم و از پرپر شدن جوانان خرمشهری برمی خیزد و آن، این است؛ ای امام! از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که خرمشهر سقوط کرد من یک ماه بطور مداوم کربلا را می دیدم هر روز که حملهی دشمن بر برادران سخت میشد و فریاد آنها بیسیم را از کار میانداخت و هیچ راه نجاتی نبود به اتاق میرفتم، گریه را آغاز میکردم و فریاد میزدم ای رب العالمین بر ما مپسند ذلت و خواری را.
شهید موسی نامجو
شهادت فقط نصیب مردان خدای میشود و از شما از جانب خداوند برای من طلب آمرزش و بخشش کنید و بخواهید خداوند لطفی در حق من کرده و من را در شمار شهدای اسلام به حساب آورد.
از این جهت بر من مگریید و زاری نکنید و اسلام بیش از اینها ارزش دارد و احتیاج به ریختن چنین خونهایی دارد چنانچه اسلام از بعد ظهور تاکنون قربانیها داده و خونها به پای آن ریخته شده تا چنین استوار و محکم به دست تو رسیده و ما باید نگهدار آن باشیم و آن را جهانی نماییم.
پدر و مادرم ناراحت نشوید، و طاقت کنید، با ناراحتی شما و کم طاقتی و کم صبری شما دشمنان خوشحال و دوستان دلسرد میشوند پس صبر پیشه کنید و خداوند نیز مدد شما خواهد بود.
بر شهادتها زاری نکنید و از آنها غمگین نشوید، منتها الیه سرنوشت هر فرد مرگ است و هیچ یک از ما از آن رهایی نخواهیم داشت و فردی که شهید می شود تقدیر آن است که دفتر زندگی دنیوی او در آن زمان مقرّر بسته شود و در هر زمان و هر مکانی باشد دار فانی را وداع گوید پس چه بهتر خداوند مرگ ما را زمان راحتی و شهادت در راهش قرار دهد.